آرزوها
آرزوها



 

تحقير ميشدم كه تو قد جهان شدي 

با روح بغض كرده ی من آشنا شدي


سرما گرفته بود دو دست مرا که تو

در اين دو قطب يخ زده آتشفشان شدي


و من تمام وسعت خود را دعا شدم

شايد تو مستجاب شوي ، ناگهان شدي!


روح مرا سکون عجيبي گرفته بود

دريا شدي و باد شدي ، بادبان شدي


تسخير کرده بود مرا دستهاي خاک

تو آمدي و بال مرا آسمان شدي


تاريک بود دخمه ی بختم که آمدي

تنها ترين ستاره ی اين کهکشان شدي


چيزي نداشتم همه از دست رفته بود

اما براي من ، تو زمين و زمان شدي


فرقي نمي کند که به هم ميرسيم يا !...

در سينه ام براي ابد جاودان شدي

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نگارش در سه شنبه 12 آذر 1388برچسب:, ساعت 1:17 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar